آبادانیها
ن : دختر آبادانی ت : دو شنبه 21 اسفند 1391 ز : 23:7 | +

سلام دوستان

این مطلب آخرین مطلب من تو سال 1391 هست.

دیگه مطلبی نمیذارم تا بعد تعطیلات عید...

همتونو دوس دارم

و تک تک میبوسمتون

به امید دیدار...


.:: ::.


ن : دختر آبادانی ت : شنبه 19 اسفند 1391 ز : 18:38 | +

سه تا مرد مست سوار تاکسی شدن..
در رو که بستن ، راننده دید خیلی مستن ، سریع ماشین رو روشن کرد ،بعد زود
خاموش کرد گفت:
...


ادامه ی مطلب
.:: ::.


داستان عشق زن و شوهر زیست شناس
ن : دختر آبادانی ت : پنج شنبه 17 اسفند 1391 ز : 18:58 | +

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟


ادامه ی مطلب
.:: ::.


***چپ چشمی یا راست چشم؟***
ن : دختر آبادانی ت : یک شنبه 13 اسفند 1391 ز : 20:32 | +

آیا می‌دانستید همان طور که بعضی از ماها راست‌دست هستیم و بعضی‌ها هم چپ‌دست،چپ‌چشم هستید یا راست‌چشم؟
یکی از چشم‌های ما هم چشم غالب است و چپ‌چشمی و راست‌چشمی هم وجود دارد
تقریبا در دو سوم افراد چشم راست غالب است و در یک سوم افراد چشم چپ

به علاوه هیچ ربطی بین راست‌دست بودن و راست‌چشم بودن وجود ندارد و بنابراین یک فرد
راست‌دست می‌تواند، چشم چپش غالب باشد

حالا سؤال این است که چگونه می‌توان فهمید که کدام چشم ما، چشم غالب است؟

...


ادامه ی مطلب
.:: ::.


هیج وقت...
ن : دختر آبادانی ت : شنبه 12 اسفند 1391 ز : 20:52 | +

هیچ وقت این دو جمله رو نگو:
١)ازت متنفرم ٢)دیگه نمیخوام ببینمت.

هیچ وقت با این دو نفر همصحبت نشو:
١)از خود متشکر ٢)وراج

...


ادامه ی مطلب
.:: ::.


سلامتی رفیقی که ۶ماه تو خونم زندگی کرد و خواهرمو نشناخت…!
ن : دختر آبادانی ت : شنبه 12 اسفند 1391 ز : 20:48 | +

سلامتی رفیقی که با خونه دعوا کرد و ۶ماه تو خونه ی رفیقش موند,بعد ۶ماه که سر کوچه وایستاده بود...


ادامه ی مطلب
.:: ::.


سه چیز
ن : دختر آبادانی ت : دو شنبه 7 اسفند 1391 ز : 18:52 | +

سه چیز را با احتیاط بردار:
قدم،قلم، قسم!

سه چیز را پاک نگه دار:
جسم،لباس،خیال

از سه چیزکار بگیر:
...


ادامه ی مطلب
.:: ::.


قصه ی خر
ن : دختر آبادانی ت : یک شنبه 6 اسفند 1391 ز : 23:39 | +

خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خر از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من به زیبائی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش یه افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کناب خود گشائید وصال عقد ایشان را نمائید
دوشیزه خر خانم آیا رضائی به عقد این خر خوش تیپ در آیی
یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر بپرسید که خر خانم سرش یکباره جنبید
خران عرعر کنان شادی نمودند یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی


.:: ::.


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © by abadaniha
This Template By Theme-Designer.Com